ماهی سرخ آفتاب
چتر طلای خورشید
سایه ماهو دزدید
تو سینه قلب بیدار
شوق سحرگاهو دید
مسافر سپیده
چتر طلای خورشید
سایه ماهو دزدید
تو سینه قلب بیدار
شوق سحرگاهو دید
مسافر سپیده
از دل ابر شنیده
که دولت سیاهی
به آخرش رسیده
یه جاده از بنفشه
می ریزه پای خورشید
جایی که شاخه نور
شرم زمینو می دید
تاخت رخ افتاب گشت جهان مست وار/بر مثل ذره ها رقص کنان پیش یار/شاه نشسته به تخت عشق گرو کرده رخت/رقص کنان هر درخت دست زنان هر چنار/از قدح جام وی مست شده کو و کی/گرم شده جام دی سرد شده جان نار/عشق چو ابر گران ریخت بر این و بر ان/شد طرفی زعفران شد طرفی لاله زار(مولانا)
پاسخحذفبیامدیم دگر بار چون نسیم بهار/برامدیم چو خورشید با صد استظهار/چو افتب تموزیم رغم فصل عجوز/فکنده غلغل و شادی میانه گلزار/هزار فاخته میان ما که کو کو کو/هزار بلبل و طوطی بسوی ما طیار/به ماهیان خبر ما رسید در دریا/هزار موج براورد جوش دریا بار(مولانا)
پاسخحذفخلق می جنبند مانا روز شد/روز را جان بخش جانا روز شد/چند شب گشتیم ما و چند روز/در غم و شادی تو تا روز شد/در جهان بس شهرها کانجا شبست/اندر این ساعت که اینجا روز شد/در شب غفلت جهانی خفته اند/ز افتاب عشق ما را روز شد/هر که عاشق نیست او را روز نیست/هر که را عشقست و سودا روز شد/صبح را در کنج این خانه مجوی/رو به بالا کن به بالا روز شد/بر تو گر خارست بر ما گل شکفت/بر تو گر شامست بر ما روز شد/افتاب امد که انشق القمر/بشنو این فرمان اعلا روز شد/پاسبانا بس دگر چوبک مزن/پاسبان و حارس ما روز شد(مولانا)
پاسخحذفبرانید برانید که تا باز نمانید/بدانید بدانید که در عین عیانید/بتازید بتازید که چالاک سوارید/بنازید بنازید که خوبان جهانید/چه دارید چه دارید که ان یار ندارد/بیارید بیارید در این گوش بخوانید/پرندوش پرندوش خرابات چه سان بد/بگویید بگویید اگر مست شبانید/در این بحر در این بحر همه چیز بگنجد/مترسید مترسید گریبان مدرانید(مولانا)
پاسخحذفچو سحرگاه ز گلشن مه عیار بر امد/چه بسی نعره مستان که ز گلزار بر امد/ز رخ ماه خصالش ز لطیفی وصالش/همه را بخت فزون شد همه را کار بر امد/زد و صد روضه رضوان زد و صد چشمه حیوان/دو هزاران گل خندان ز دل خار بر امد/ز پس ظلم رسیده همه امید بریده/مثل دولت تابان دل بیدار بر امد/تن و جان از پس پیری ز وصالش چه جوان شد/همه را بعد کسادی چه خریدار بر امد(مولانا)
پاسخحذفدر خانه غم بودن از همت دون باشد/واندر دل دون همت اسرار تو چون باشد/بر هر چه همی لرزی می دان که همان ارزی/زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد/سیمرغ دل عاشق در دام کجا گنجد/پروار چنین مرغی از کون برون باشد(مولانا)
پاسخحذفهین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود(مولانا)از لطف و محبت شما بی نهایت سپاسگزارم.من تازه متوجه محبتتون شدم و انتظار نداشتم زیرا بانوی گرامی من کاری نکردم که مستحق این همه لطف باشد.یک دنیا از لطف و محبت شما ممنونم.
پاسخحذفتقدیم به شما و همه ازادگان و ازادیخواهان.درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما/مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما/سینه های عاشقان جز از شما روشن مباد/گلبن جانهای ما خندان مبادا بی شما/عقل سلطان نهان و اسمان چون چتر او/تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی شما/عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده/جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما/جانهای مرده را ای چون دم عیسی شما/ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما(مولانا)
پاسخحذفاین خانه که پیوسته در او بانگ چغانه ست/از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه ست/این صورت بت چیست اگر خانه کعبه ست/وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه ست/گنجیست در این خانه که در کون نگنجد/این خانه و این خواجه همه فعل و بهانه ست/بر خانه منه دست که این خانه طلسم ست/با خواجه مگویید که او مست شبانه ست/((خاک و خس))این خانه همه عنبر ومشک ست/بانگ در این خانه همه بیت و ترانه ست(مولانا)این خانه ایران ست.
پاسخحذفخیز که امروز جهان ان ماست/جان و جهان ساقی و مهمان ماست/در دل و در دیده دیو و پری/دبدبه فر سلیمان ماست/رستم دستان و هزاران چو او/بنده و بازیچه دستان ماست/بس نبود مصر مرا این شرف/اینکه شهش یوسف کنعان ماست/خیز که فرمان ده جان و جهان/از کرم امروز به فرمان ماست(مولانا)
پاسخحذفهر نفس اواز عشق می رسد از چپ و راست/ما به چمن می رویم عزم تماشا که راست/نوبت خانه گذشت نوبت بستان رسید/صبح سعادت دمید وقت وصال و لقاست/ای شه صاحبقران خیز ز خواب گران/مرکب دولت بران نوبت وصل ان ماست(مولانا)
پاسخحذف