۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

آرزویی دارم..


آرزویی دارم.
در همین کوچه مرگ، متولد شده است.
روی یک شاخه سرما زده در فصل بهار،
توی دستان پر از خالی یک کودک خُرد،
روی گیسوی پریشان صنم ـ دختر درد،
توی چشم پسر دستفروش شبگرد.. .

آرزویی دارم،
قد علم کرده به پای دیوار.
پای دیوار بلند انکار،
که به یک وعده پوچین بهشت،
غیرت مادر گم کرده سحر را،
به جهنم سوزاند..

آرزویی دارم،
که بسان گل یاس،
روی دیوار و در مدرسه ها می پیچد،
تا صداقت را فریاد کند،
و شهامت را آزاد کند،
و به رسم خورشید،
سرزمینم را آباد کند.

آرزویی دارم ،
که به هر گوشه شهر،
پای هر پنجره ای بیدار است؛
« راه بر دادگه تیره دلان می بندد »
سوی هر رهگذری می خندد.
دل به دستان گره کرده زعشق می بندد؛
دختران و پسران
پسران و پسران
دختران و ایشان..

آرزویی دارم،
حک شده بر نفس یارانم.
می دمد بر سحر ایرانم.
رنگ صبح و نور است،
عشق در زمزمه های دور است،
جبهه ای از شور است،
دشمن دیو بد منفور است،
چشم دیو از تب عشقش کور است..

آرزویی دارم.
روی گیسوی شب انگار پدیدار شده..،
بر در خانه غربت، تب دیدار شده.
گرچه آواره ی آزاده ی در راه، ولی،
کشتی عشق و امید و فتح و ایثار شده.


آرزویی دارم..

۱۶ نظر:

  1. صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
    عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

    زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
    کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

    پاسخحذف
  2. گرچه از زهر سمومی که گذشت از سر باغ/سرخ گلهای بهاری همه مدهوشانند/باز در مقدم خونین تو ای روح بهار/بیشه در بیشه درختان همه اغوشانند

    پاسخحذف
  3. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  4. ...اعتلای ملک و ملت سر خط ایمان ایشان بود/و به عزم اهنین خود/دفتر ایمان به خون امضا و با خون شستشو کردند/سرافرازان و گران قدران و جانبازان/سبز خطانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .../پیش از اینجا نیز /دیده بودم من به زندانهای دیگر هم/ارجمندان پاکدامان های دیگر هم/ان شرفشاهان که بی تردید/قهرمان نسل خود بودند و فخر سرزمین خود./پاکمردانی که در ایین و دین خود/در نماز عشق با خونشان وضو کردند./اعتلای ملک و ملت سر خط ایمان ایشان بود/و به عزم اهنین خود/دفتر ایمان به خون امضا و با خون شستشو کردند./ان سرافرازان که زد در خونشان پرپر/سربی سرد سپیده دم./سبز خطانی که الواح سحر را سرخ رو کردند./مهدی اخوان ثالث

    پاسخحذف
  5. با درود و سپاس فراوان از توجه و محبت شما/از بهایی یاد فرمودید که مردم ایران پرداختند.می خواهم یکی از ان هزینه هایی که مردم پرداختند برای شما بیان کنم. وکیل و صاحب امتیاز روزنامه ای که در سال 27 در دوره ازادی مطبوعات روزنامه ای تاسیس می کندو بعد از 28 مرداد مدتی-نمی دانم چند سال-روزنامه توقیف و خود حبس خانگی می شود اما در همین انقلاب 57 به سبب عضویت در باشگاه لاینز او را که همیشه و در همه حال در فکر خدمت به ایران و مردم بوده به فراماسون بودن متهم میکنند. پسرش را هم به سبب انکه به اعتصاب مطبوعات نپیوست و همواره به شاهنشاه وفادار ماند و از اقای هویدا-ان سعید جاوید-در زمانی که همه در انتقاد از ایشان سخن می گفتند-سخنان بی پایه و اساسی که بیشتر شامل حال خودشان بود-حمایت کرد و کارنامه درخشان دولت و شخصیت و منش ان انسان فرهیخته و وارسته را ستود به عضویت در ساواک متهم کردند.ایا اگر جای او بودید باز هم اینگونه قضاوت می کردید.این نمونه ای از بهایی است که شما می فرمایید.

    پاسخحذف
  6. شرمسارم شرمسارم شرمسارم در برابر بزرگواری و ادب و متانت و سعه صدر شما باز هم همان قصه تکراری خطا و بی ادبی و پوزشی که بی فایده است اما وظیفه است گرچه دیر هنگام باز هم مثل همیشه.برای اینکه دیگران هم بتوانند درباره متانت فرمایشات شما و بی ربط و بی ادبانه بودن حرفهای من قضاوت کنند وشخصیت شما را و متاسفانه مرا بهتر بشناسند عین پیام و پاسخ را می اورم پیام شما:اکنون دوباره اینجاییم.4-5 انقلاب بهایی است ایرانیان طی حدودا 100 سال می پردازند.کاش همگی اینبار تصمیم بگیریم...از حضور شما حمایت و لطفتون سپاسگزارم.پاسخ-با کمال شرمساری-من که در بالا امده است.با پوزش و شرمساری فراوان اما بیفایده ومعنا همانند پاسخم.

    پاسخحذف
  7. خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم/اواز خروس و سگ ان کوی شنیدیم/چون تیر پریدیم و بسی صید گرفتیم/گرچه چو کمان از زه احکام خمیدیم/ما عاشق مستیم بصد تیغ نگردیم/شیریم که خون دل فغفور چشیدیم/خیزید مخسپید که هنگام صبوحست/استاره روز امد و اثار بدیدیم/شب بود و همه قافله محبوس رباطی/خیزید کزان ظلمت و ان حبس رهیدیم/هین رو بشفق ار اگر طایر روزی/کز سوی شفق چون نفس صبح دمیدیم(مولانا)

    پاسخحذف
  8. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  9. ما مرغ سحرخوان شگفت اواییم/خونین پر و بالیم و شفق سیماییم/در معبر تاریخ چو کوهی به شکوه/صد بار شکسته ایم و پا برجاییم(حسین حسینی)

    پاسخحذف
  10. امشب/در چشمهای پنجره شب خواب است/و فکر می کنم/فردا سحر ترنم باران شنیدنی است.(جلال علوی)

    پاسخحذف
  11. به رؤیا سفر کن/و در یاد می دار/که در اسم شاهین نشانی ست از عدل و پروانه/که در ذات هر چوب تابوت سروی ست پدرام/که هر اتشی روزگاری سمندر بزاید.(محمدعلی سپانلو)

    پاسخحذف
  12. نسیم باد صبا دوشم اگهی اورد/که روز محنت و غم رو به کوتهی اورد/به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک/بدین نوید که باد سحر گهی اورد(حافظ)

    پاسخحذف
  13. شاید ثمره کلام دلنشین را که امروز برزبان می اورید فردا بچشید.(مهاتما گاندی)

    پاسخحذف
  14. برای انکه به راه خود ایمان داشته باشیم لازم نیست که ثابت کنیم که راه دیگران اشتباه است.

    پاسخحذف
  15. ((من چندان از خدا اموخته ام))من چندان از خدا اموخته ام/که دیگر نمی توانم خود را/یک مسیحی هندو مسلمان بودایی یا یهودی بنامم/حقیقت چنان سهمی از خود به من بخشیده/که من دیگر نمی توانم/خود را مرد زن فرشته/یا حتی روحی مجرد بنامم

    پاسخحذف
  16. گوش کن!/جایی/دوباره من و شما ملاقات خواهیم کرد/جایی که روشنایی خواه بود/روشنایی و نور.(رامین مصطفوی)

    پاسخحذف